سردم شده است
شنبه, ۷ فروردين ۱۴۰۰، ۰۷:۴۹ ق.ظ
سردم شده است و از درون می سوزم حالا شده کار هر شب و هر روزم تو شعر مرا بپوش سرما نخوری من دکمه ی این قافیه را می دوزم
- ۰ نظر
- ۰۷ فروردين ۰۰ ، ۰۷:۴۹
سردم شده است و از درون می سوزم حالا شده کار هر شب و هر روزم تو شعر مرا بپوش سرما نخوری من دکمه ی این قافیه را می دوزم
اگر عالم همه پرخار باشد
دل عاشق همه گلزار باشد
وگر بی کار گردد چرخ گردون
جهان عاشقان بر کار باشد
جز نقش تو در نظر نیامد ما را جز کوی تو رهگذر نیامد ما را خواب ارچه خوش آمد همه را در عهدت حقا که به چشم در نیامد ما را
به صحرا بنگرم صحرا ته وینم به دریا بنگرم دریا ته وینم به هر جا بنگرم کوه و در و دشت نشان روی زیبای ته وینم
دوست داشتم معلم املای تو بودم “دوستت دارم” را املا بگویم و هی بپرسم : تا کجا گفتم؟! تو بگویی :”دوستت دارم”